معرفی کتاب “نوروساینس : کاوش مغر” : چگونه یک استاد MIT صدها هزار دانشجو را با نوروساینس آشنا کرد

چگونه یک استاد MIT صدها هزار دانشجو را با نوروساینس آشنا کرد
با تأکید بر قابلفهم بودن، کتاب «نوروساینس: کاوش در مغز» نوشتهٔ پروفسور مارک بِر، وارد چهارمین دههٔ خود بهعنوان کتاب مرجع کلاسهای کارشناسی نوروساینس در سراسر جهان شده است.
از همان ابتدا، فلسفهٔ پروفسور مارک بِر از مؤسسهٔ MIT برای نگارش کتاب «نوروساینس: کاوش در مغز» این بود که مقدمهای قابلدسترس و هیجانانگیز برای ورود به این حوزه ارائه دهد، در حالی که همچنان پایهای علمی و دقیق برای دانشجویان کارشناسی فراهم کند. در ۳۰ سالی که از چاپ نخست آن در سال ۱۹۹۵ گذشته، این کتاب ارزشمند ۹۷۵ صفحهای به کتاب مقدماتی پیشرو در زمینهٔ نوروساینس تبدیل شده و صدها هزار دانشجو را در صدها دانشگاه در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است.
«ما تلاش میکنیم علمِ سخت را ارائه دهیم، بدون اینکه آن را سخت جلوه دهیم»، میگوید مارک بِر، استاد پیکاور در مؤسسهٔ پیکاور برای یادگیری و حافظه و عضو دپارتمان علوم مغز و شناختی در MIT. نسخهٔ پنجم این کتاب درسی امروز توسط انتشارات جونز و بارتلت لرنینگ منتشر شده است.
بِر میگوید این کتاب با هدف آموزش وضعیت فعلی دانش در حوزهٔ نوروساینس، بدون فرض داشتن پیشزمینهٔ علمی پیشرفته، طراحی، نوشته و تصویرسازی شده است. زمانی که در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ نگارش آن را آغاز کرد — تلاشی که بهزودی با همکاری همکاران سابقش در دانشگاه براون، بری کانرز و مایکل پارادیزو، همراه شد — هنوز هیچ کتاب درسی نوروساینس در سطح کارشناسی وجود نداشت. تا آن زمان، بِر ابتدا بهعنوان دستیار آموزشی در دورهٔ تحصیلات تکمیلی و سپس بهعنوان استادی جوان، کلاس مقدماتی نوروساینس دانشگاه براون را با مجموعهای مارپیچی از نسخههای فتوکپیشدهٔ مقالات و منابع پراکنده تدریس میکرد.
ساده و قابلفهم
از آنجا که دانشگاهها تازه شروع به راهاندازی رشتهها و کلاسهای نوروساینس کرده بودند، پروفسور بیِر به یاد میآورد که پیدا کردن یک ناشر کار سختی بود. تقاضا برای این نوع کتابها هنوز مشخص و قطعی نبود. بهدلیل همین بازار نامطمئن، ناشر اولیه یعنی Williams & Wilkins ترجیح داد برای پایین نگه داشتن هزینهها، کتاب را فقط بهصورت سیاهوسفید چاپ کند. اما بیِر و همکارانش به چاپ رنگی اصرار داشتند. مطابق با فلسفه آنها برای کتاب، میخواستند دانشجویان حتی قبل از شروع به خواندن، از تصاویر جذاب و باکیفیت چیزهایی بیاموزند.
بیِر میگوید: «ما بهجای تصاویری که هزاران حرف بزنند، میخواستیم تصاویری خلق کنیم که هرکدام فقط یک نکته را منتقل کنند. نمیخواهیم دانشجوها را با انبوهی از جزئیات گیج کنیم. اگر کسی بخواهد بداند در کتاب ما چه هست، کافیست به تصاویر نگاه کند.»
در واقع، بیِر میگوید اگر کتاب برای دانشجوها پیچیده یا کسلکننده به نظر میرسید، او و همکارانش فرصت طلایی برای ارائه این موضوع مهیج را از دست میدادند: یعنی مغز، که ذاتاً شگفتانگیز و جذاب است.
او میگوید: «بیشتر دانشمندان خوب، بهشدت به علم علاقه دارند. هیجانانگیز است. سرگرمکننده است. آنها را به وجد میآورد. ما هم سعی میکنیم این شور و شوق را منتقل کنیم. واقعاً خوششانس هستیم چون موضوع مورد علاقهمان مغز است.»
برای انتقال بهتر این شادی و هیجان، یکی از ویژگیهای همیشگی کتاب در طول ۳۰ سال گذشته این بوده که در کنار خود کشفیات، روند کشف را هم به تصویر کشیده است. بیِر میگوید: گرچه ارائه شواهد تجربی برای مفاهیم علمی مفید است، اما توضیح جزئیات همه آزمایشها میتواند متن را سنگین و گیجکننده کند. بهجای آن، بیِر، کانرز و پارادایسو تصمیم گرفتند با نگارش مقالههایی یکصفحهای توسط دانشمندان برجسته، روند شخصی کشفها را بازگو کنند. هر نسخه از کتاب حدود ۲۵ مقالهی «مسیر کشف» (Path of Discovery) دارد و تاکنون بیش از ۱۰۰ دانشمند در این بخش شرکت کردهاند، از جمله چندین برنده نوبل مانند سوسومو تونگاوا، مؤسس مؤسسه پیکوور.
در نسخه جدید، مقالههایی از «لی-هویی تسای»، مدیر فعلی مؤسسه پیکوور و همچنین «امری براون»، همکارش در این مؤسسه، آمده است. تسای از کشفش در زمینه تحریک حسی با ریتم ۴۰ هرتز و تأثیر آن بر سلامت سلولهای مختلف مغزی میگوید، و براون درباره نقش چرخهها و ریتمهای زیستی مغز و بدن، مانند ریتم شبانهروزی و امواج مغزی، در سازماندهی زندگی روزمرهمان مینویسد.
تأثیر عظیم
شرکت Jones & Bartlett گزارش داده است که بیش از ۴۷۰ کالج و دانشگاه در ۴۸ ایالت آمریکا و منطقه کلمبیا از ویرایش چهارم این کتاب استفاده کردهاند. نسخههای مختلف این کتاب به هفت زبان دیگر از جمله چینی، فرانسوی، پرتغالی و اسپانیایی نیز ترجمه شدهاند. صدها نقد و بررسی در سایت Amazon.com با میانگین امتیاز حدود ۴.۶ ستاره وجود دارد. یکی از نقدها درباره ویرایش چهارم چنین نوشته است: «قبلاً نمیدانستم ممکن است عاشق یک کتاب درسی بشوم!»
نقدها گاهی فراتر از نوشتههای اینترنتی رفتهاند. یک بار پس از دریافت جایزهای در برزیل، مارک بیر متوجه شد که تعداد زیادی از دانشجویان دور او را گرفتهاند و از او میخواستند کتابشان را امضا کند. و در اوایل امسال، وقتی بیر نیاز به عمل جراحی داشت، متخصص بیهوشی با دیدن او بسیار هیجانزده شد.
بیر به یاد میآورد: «متخصص بیهوشی گفت: ‘آیا شما همان مارک بیر هستید که کتاب درسی را نوشتهاید؟’ و خیلی هیجانزده بود چون گفت: ‘این کتاب زندگی من را تغییر داد.’ بعد از بهبودی، او به بخش مراقبتهای ویژه آمد تا کتابم را امضا کنم. همه ما نویسندگان این تجربه را داشتهایم که زندگی افراد زیادی را تحت تاثیر قرار دادهایم.»
در حالی که بیر به این که دانشجویان زیادی از کتاب او بهرهمند شدهاند افتخار میکند، اشاره میکند که تدریس و نوشتن کتاب درسی به خود او به عنوان یک دانشمند نیز کمک کرده است. او میگوید این تجربه به او کمک کرده است تحقیقاتش را واضحتر ارائه دهد و دیدگاهی وسیعتر نسبت به اهمیت موضوعات مختلف در رشتهاش پیدا کند.
بیر میگوید: «تجربه تدریس باعث میشود که تاثیر علمی شما بیشتر شود چون میتوانید بهتر آن را منتقل کنید. همچنین معلم وظیفه دشواری دارد که حوزهای را بررسی کند و بگوید ‘باید پیشرفتهای مهم را برجسته کنم و مسائل کماهمیتتر را کنار بگذارم.’ این دیدگاه به شما کمک میکند تا در تحقیقات خود بتوانید بین مسائل مهمتر و کماهمیتتر تمایز قائل شوید.»
بیر، کانورز و پارادیزو طی ۳۰ سال با کتابی که با دقت تهیه کردهاند، این دیدگاه را به نسلهای مختلف دانشجویان منتقل کردهاند و نسل بعدی از امروز با انتشار ویرایش جدید این کتاب شروع خواهد کرد.
دیدگاهتان را بنویسید